آقای حکمتی، آموزگار جدید مدرسهای در جنوب شهر، در آغاز ورود به کلاس درس یکی از شاگردانش به نام مصیب را از کلاس بیرون میکند. عاطفه خواهر مصیب، به اعتراض نزد آقای حکمتی میرود و حکمتی به او ابراز علاقه میکند. آقا رحیم قصاب محله، نیز دل با خواهر مصیب دارد. از طرف دیگر آقای مدیر و همسرش مایلند دختر خود را به عقد آقای حکمتی درآورند؛ ولی حکمتی اعتنایی به دختر مدیر ندارد